سلسله خلجیانخلجیان، خلجیان، سلسلهای از سلاطین مسلمان دهلی. نسب این سلاطین به قبیله ترک خلج میرسد. خلجیان در مالوه و بنگال نیز حکومت کردند (بنگال؛ مالوه). مؤسس سلسله خلجیان دهلی جلالالدین فیروزشاه بود که در ۶۸۹ به قدرت رسید. این سلسله در ۷۲۰ با کشته شدن خسروخان بر افتاد. فهرست مندرجات۲ - بیعت مردم با خلجیان ۳ - پیروزیهای شاه خلجیان ۴ - قتل شاه خلجیان ۵ - به قدرت رسیدن علاءالدین ۵.۱ - جنگهای علاءالدین ۵.۲ - نام گذاری لقب سکندر ثانی ۵.۳ - کشور گشاییهای شاه ۵.۴ - وفات علاءالدین ۵.۵ - قتل فرزندان علاءالدین ۶ - به قدرت رسیدن مبارک شاه ۶.۱ - روش حکومت مبارک شاه ۶.۲ - قتل مبارک شاه ۷ - پایان حکومت خلجیان ۸ - فهرست منابع ۹ - پانویس ۱۰ - منبع ۱ - شروع حکومت خلجیانجلالالدین فیروزشاه. معزالدین کیقباد، آخرین سلطان ترک بَلْبَنی (حک: ۶۸۶ـ۶۸۹)، در اواخر حکومت خود از ملک جلالالدین فیروز خلجی، نایب شهر سمانه (نزدیک دهلی)، و میرجاندارِ درگاه کمک خواست. جلالالدین به دهلی رفت و لقب خان گرفت و عارض ممالک وی شد، اقطاع بَرَن نیز به او رسید. چون معزالدین کیقباد بیمار و فلج بود، جلالالدین و امرای خلجی در قدرت شریک شدند. [۱]
ضیاءالدین برنی، تاریخ فیروزشاهی، ج۱، ص۱۷۰ـ۱۷۱، چاپ سیداحمدخان، کلکته ۱۸۶۲.
[۲]
یحییبن احمد سرهندی، تاریخ مبارکشاهی، ج۱، ص۵۳، چاپ محمد هدایت حسین، کلکته ۱۹۳۱.
[۳]
یحییبن احمد سرهندی، تاریخ مبارکشاهی، ج۱، ص۵۶، چاپ محمد هدایت حسین، کلکته ۱۹۳۱.
[۴]
احمدبن محمد مقیم هروی، طبقات اکبری، ج۱، ص۱۰۳ـ۱۰۴، چاپ بی دی و محمد هدایت حسین، کلکته ۱۹۲۷ـ) ۱۹۳۵ (.
[۵]
احمدبن محمد مقیم هروی، طبقات اکبری، ج۱، ص۱۱۴ـ ۱۱۵، چاپ بی دی و محمد هدایت حسین، کلکته ۱۹۲۷ـ) ۱۹۳۵ (.
[۶]
محمدقاسمبن غلامعلی فرشته، تاریخ فرشته، ج۱، ص۳۰۳، چاپ محمدرضا نصیری، تهران ۱۳۸۷ش ـ.
[۷]
محمدقاسمبن غلامعلی فرشته، تاریخ فرشته، ج۱، ص۳۱۳ـ۳۱۴، چاپ محمدرضا نصیری، تهران ۱۳۸۷ش ـ.
براثر بیماری سلطان، بر سر جانشینی میان امرا اختلاف افتاد. امرای ترک بلبنی، کیومرث، طفل خردسال معزالدین کیقباد ملقب به شمسالدین، را به پادشاهی برگزیدند. امرای خلجی نیز به سرکردگی جلالالدین فیروز در پی کسب قدرت بودند و کیومرث را عزل کردند. با وجود مخالفت مردم دهلی، امرا و بزرگان دهلی با جلالالدین فیروز بیعت کردند. با دسیسه جلالالدین فیروز، معزالدین کیقباد به قتل رسید و سلطان جلالالدین سلطنت دهلی را در هفتاد سالگی به دست گرفت و در قصر معزی بر تخت نشست. پس از آن، کیومرث را نیز از میان برداشت و به ملک جهجو/ چهجو/ مهجور کشلیخان، برادرزاده غیاثالدین بَلبَن، اقطاع کَرا/ کره (منطقهای در جنوب دهلی) را بخشید. از این هنگام، سلطنت دهلی از ترکان به خلجیان منتقل شد. تاریخ جلوس جلالالدین فیروز خلجی را سوم جمادیالآخره ۶۸۹ نوشتهاند. [۸]
ضیاءالدین برنی، تاریخ فیروزشاهی، ج۱، ص۱۷۲ـ۱۷۳، چاپ سیداحمدخان، کلکته ۱۸۶۲.
[۹]
یحییبن احمد سرهندی، تاریخ مبارکشاهی، ج۱، ص۵۳ـ۵۹، چاپ محمد هدایت حسین، کلکته ۱۹۳۱.
[۱۰]
محمدقاسمبن غلامعلی فرشته، تاریخ فرشته، ج۱، ص۳۱۴ـ۳۱۵، چاپ محمدرضا نصیری، تهران ۱۳۸۷ش ـ.
۲ - بیعت مردم با خلجیانسلطان جلالالدین فیروزشاه سلطنت خود را با مدارا آغاز کرد و چتر سرخ سلطنت را که نشانه خشم و غضب بود کنار نهاد و چتر سفید برگرفت. او، بهعلت بیاعتمادی به مردم دهلی، در کوشکِ نوشهر (کیلوکهری) بر تخت نشست و کارهای کشوری را به خویشان خود سپرد. [۱۱]
ضیاءالدین برنی، تاریخ فیروزشاهی، ج۱، ص۱۷۴ـ۱۷۶، چاپ سیداحمدخان، کلکته ۱۸۶۲.
[۱۲]
یحییبن احمد سرهندی، تاریخ مبارکشاهی، ج۱، ص۶۲، چاپ محمد هدایت حسین، کلکته ۱۹۳۱.
[۱۳]
احمدبن محمد مقیم هروی، طبقات اکبری، ج۱، ص۱۱۷ـ۱۱۸، چاپ بی دی و محمد هدایت حسین، کلکته ۱۹۲۷ـ) ۱۹۳۵ (.
[۱۴]
S Roy, "The Khalji dynasty", in The Delhi sultanate, ed RC Majumdar, Bombay: Bharatiya Vidya Bhavan, ۱۹۶۷، ج۱، ص۱۲.
اعیان دهلی که سالیان طولانی تحت لوای حکومت ترکان بودند، از خدمت به خلجیان اکراه داشتند، اما پس از مشاهده روشهای کریمانه او با وی بیعت کردند و سلطان جشن شاهی برگزار کرد. [۱۵]
۱۸۰ـ۱۸۱، ضیاءالدین برنی، ج۱، ص۱۷۶، تاریخ فیروزشاهی، چاپ سیداحمدخان، کلکته ۱۸۶۲.
[۱۶]
محمدقاسمبن غلامعلی فرشته، تاریخ فرشته، ج۱، ص۳۱۸، چاپ محمدرضا نصیری، تهران ۱۳۸۷ش ـ.
۳ - پیروزیهای شاه خلجیاندر سال دوم سلطنت فیروزشاه، ملک جهجو با حمایت امیرعلی حاتمخان میرجاندار (میرجامدار)، حاکم اَوَدْه، خود را سلطان خواند و لقب مغیثالدین را انتخاب کرد و خطبه و سکه به نام خود کرد. امرای بلبنی و زمینداران و راجاهای آن ناحیه با او همنوا شدند و با لشکری به سوی دهلی حرکت کردند. جلالالدین فیروزشاه، همراه پسر خود ارکلیخان به مقابله رفتند. ملک جهجو در جنگ شکست خورد و دستگیر شد، اما فیروزشاه ملک جهجو و امرای بلبنی را تکریم کرد و به مُلتان فرستاد. [۱۷]
ضیاءالدین برنی، تاریخ فیروزشاهی، ج۱، ص۱۸۲ـ۱۸۴، چاپ سیداحمدخان، کلکته ۱۸۶۲.
[۱۸]
یحییبن احمد سرهندی، تاریخ مبارکشاهی، ج۱، ص۶۲ـ۶۴، چاپ محمد هدایت حسین، کلکته ۱۹۳۱.
[۱۹]
احمدبن محمد مقیم هروی، طبقات اکبری، ج۱، ص۱۱۹ـ۱۲۰، چاپ بی دی و محمد هدایت حسین، کلکته ۱۹۲۷ـ) ۱۹۳۵ (.
[۲۰]
S Roy, "The Khalji dynasty", in The Delhi sultanate, ed RC Majumdar, Bombay: Bharatiya Vidya Bhavan, ۱۹۶۷، ج۱، ص۱۳.
فیروزشاه توطئه امرای خلجی برضد خود را با مدارا از سرگذراند، اما شورش درویشی به نام سیدمَوله، از مریدان شیخ فریدالدین گنج شکر، را در ۶۹۰ با قتل سیدموله به پایان رساند. [۲۱]
ضیاءالدین برنی، تاریخ فیروزشاهی، ج۱، ص۲۰۸ـ۲۱۲، چاپ سیداحمدخان، کلکته ۱۸۶۲.
[۲۲]
یحییبن احمد سرهندی، تاریخ مبارکشاهی، ج۱، ص۶۵ـ۶۷، چاپ محمد هدایت حسین، کلکته ۱۹۳۱.
[۲۳]
محمدقاسمبن غلامعلی فرشته، تاریخ فرشته، ج۱، ص۳۲۴ـ۳۳۲، چاپ محمدرضا نصیری، تهران ۱۳۸۷ش ـ.
در ۶۹۱، سپاهیان مغول به هند لشکر کشیدند و در بررام با سپاه خلجیان روبهرو شدند. فیروزشاه سپاه مغول را شکست داد، اما سرانجام صلح کردند. سلطان جلالالدین همسر خود، ملکه جهان، را واسطه کرد تا از علما بخواهد در خطبه او را مجاهد فیسبیلاللّه خطاب کنند. [۲۴]
ضیاءالدین برنی، تاریخ فیروزشاهی، ج۱، ص۲۱۸ـ۲۱۹، چاپ سیداحمدخان، کلکته ۱۸۶۲.
[۲۵]
احمدبن محمد مقیم هروی، طبقات اکبری، ج۱، ص۱۲۸، چاپ بی دی و محمد هدایت حسین، کلکته ۱۹۲۷ـ) ۱۹۳۵ (.
[۲۶]
S Roy, "The Khalji dynasty", in The Delhi sultanate, ed RC Majumdar, Bombay: Bharatiya Vidya Bhavan, ۱۹۶۷، ج۱، ص۱۵.
در ۶۹۲، سلطان جلالالدین به قلعه مَندور و جهابن لشکر کشید و آن نواحی را غارت کرد. علاءالدین (داماد و برادرزاده سلطان) حاکم کرا به بهلیسان حمله و آنجا را فتح کرد. او غنایم بسیار این فتح را به سلطان جلالالدین هدیه داد و وی نیز اقطاع اَوَدْه را به قلمرو علاءالدین افزود. [۲۷]
ضیاءالدین برنی، تاریخ فیروزشاهی، ج۱، ص۲۲۰، چاپ سیداحمدخان، کلکته ۱۸۶۲.
[۲۸]
احمدبن محمد مقیم هروی، طبقات اکبری، ج۱، ص۱۲۸ـ۱۳۰، چاپ بی دی و محمد هدایت حسین، کلکته ۱۹۲۷ـ) ۱۹۳۵ (.
[۲۹]
S Roy, "The Khalji dynasty", in The Delhi sultanate, ed RC Majumdar, Bombay: Bharatiya Vidya Bhavan, ۱۹۶۷، ج۱، ص۱۵.
[۳۰]
SM Ikram, History of Muslim civilisation in India and Pakistan (۹۳،۱۲۷۳/۷۱۱،۱۸۵۶) : a political and cultural history, Karachi ۱۹۹۵، ج۱، ص۸۸.
۴ - قتل شاه خلجیانعلاءالدین که در پی افزایش قدرت خود بود، به لشکرکشیهایش ادامه داد. در ۶۹۳، منطقه دیوگری/ دیوگیر (نام بعدی آن؛ دولتآباد) را فتح کرد و غنایم بسیاری به دست آورد. هنگامی که قدرت و ثروتش افزایش یافت، در پی استقلال برآمد. او با حیله و کمک برادرش، الماسبیگ، که او نیز داماد سلطان بود، جلالالدین را به شهر مانکپور، در کنار گنگ کشانید و در ۱۷ رمضان ۶۹۵ وی را به قتل رساند. [۳۱]
ضیاءالدین برنی، تاریخ فیروزشاهی، ج۱، ص۲۲۱ـ۲۳۹، چاپ سیداحمدخان، کلکته ۱۸۶۲.
[۳۲]
احمدبن محمد مقیم هروی، طبقات اکبری، ج۱، ص۱۲۹ـ ۱۳۶، چاپ بی دی و محمد هدایت حسین، کلکته ۱۹۲۷ـ) ۱۹۳۵ (.
[۳۳]
J Talboys Wheeler, India under the Muslim rule: political, historical and socialintegration, Delhi ۱۹۷۵، ج۱، ص۵۲ـ۵۵.
۵ - به قدرت رسیدن علاءالدینهمزمان، ملکه جهان فرزند خردسال خود، رکنالدین ابراهیم، را به جای ارکلیخان که در ملتان بود، بر تخت سلطنت دهلی نشاند. علاءالدین به سوی دهلی حرکت کرد و امرا و بزرگان دهلی به وی پیوستند. ملکه جهان و رکنالدین ابراهیم همراه تنی چند از درباریان و حرم جلالالدین فیروزشاه به ملتان نزد ارکلیخان رفتند و علاءالدین در ۶۹۵ بر تخت سلطنت نشست. [۳۴]
یحییبن احمد سرهندی، تاریخ مبارکشاهی، ج۱، ص۶۹ـ۷۰، چاپ محمد هدایت حسین، کلکته ۱۹۳۱.
[۳۵]
احمدبن محمد مقیم هروی، طبقات اکبری، ج۱، ص۱۳۶ـ۱۳۸، چاپ بی دی و محمد هدایت حسین، کلکته ۱۹۲۷ـ) ۱۹۳۵ (.
[۳۶]
محمدقاسمبن غلامعلی فرشته، تاریخ فرشته، ج۱، ص۳۵۱ـ۳۵۲، چاپ محمدرضا نصیری، تهران ۱۳۸۷ش ـ.
علاءالدین محمدشاه خلجی، ملقب به سکندرثانی. او به امرا و نزدیکان خود القاب، مراتب عالی و مال فراوان بخشید و مقامات کشوری و لشکری را میان درباریان تقسیم و حاکمان ایالات را تعیین کرد. [۳۷]
یحییبن احمد سرهندی، تاریخ مبارکشاهی، ج۱، ص۷۰ـ۷۱، چاپ محمد هدایت حسین، کلکته ۱۹۳۱.
[۳۸]
احمدبن محمد مقیم هروی، طبقات اکبری، ج۱، ص۱۳۷ـ۱۳۹، چاپ بی دی و محمد هدایت حسین، کلکته ۱۹۲۷ـ) ۱۹۳۵ (.
در محرّم ۶۹۶، وی سپاهی روانه ملتان کرد. پس از دو ماه محاصره، ارکلیخان و رکنالدین ابراهیم و مردم شهر تسلیم شدند. در راه بازگشت، به فرمان سلطان چشمان ارکلیخان و رکنالدین ابراهیم را میل کشیدند و آنان را در قلعه هانسی محبوس کردند. پسران ارکلیخان را به قتل رساندند و ملکهجهان و اهل حرم سلطان جلالالدین و پسرانش را در دهلی حبس کردند. [۳۹]
یحییبن احمد سرهندی، تاریخ مبارکشاهی، ج۱، ص۷۱ـ۷۲، چاپ محمد هدایت حسین، کلکته ۱۹۳۱.
[۴۰]
احمدبن محمد مقیم هروی، طبقات اکبری، ج۱، ص۱۴۰، چاپ بی دی و محمد هدایت حسین، کلکته ۱۹۲۷ـ) ۱۹۳۵ (.
[۴۱]
محمدقاسمبن غلامعلی فرشته، تاریخ فرشته، ج۱، ص۳۵۶ـ۳۵۷، چاپ محمدرضا نصیری، تهران ۱۳۸۷ش ـ.
۵.۱ - جنگهای علاءالدیندر ۶۹۶، داوودخان (حاکم مغولی ماوراءالنهر) برای تصرف پنجاب، ملتان و سند، سپاهی از مغولان را روانه هند کرد. سلطان علاءالدین نیز سپاهی به مقابله آنها فرستاد و مغولان در لاهور شکست خوردند. [۴۲]
محمدقاسمبن غلامعلی فرشته، تاریخ فرشته، ج۱، ص۳۵۷ـ۳۵۸، چاپ محمدرضا نصیری، تهران ۱۳۸۷ش ـ.
علاءالدین در سال دوم جلوسش نصرتخان را به وزارت تعیین کرد و او تمام اموالی را که علاءالدین در آغاز قدرتیافتن خود به امرای جلالی بخشیده بود، پس گرفت. [۴۳]
محمدقاسمبن غلامعلی فرشته، تاریخ فرشته، ج۱، ص۳۵۷، چاپ محمدرضا نصیری، تهران ۱۳۸۷ش ـ.
از این پس، لشکرکشیهای علاءالدین برای کسب ثروت بیشتر شد. او در اوایل ۶۹۷ ولایت گجرات را غارت و تصرف کرد. پس از غارت گجرات، گروهی از سپاهیان، از جمله مغولان نو مسلمان زیادهطلبی کردند. آنان ملک اعزالدین (حاجبِ الغخان و برادر نصرتخان) را کشتند. الغخان و نصرتخان جان سالم بهدر بردند. پس از بازگشت آن دو به دهلی، سلطان علاءالدین دستور داد تا خانوادههای سربازان شورشی را سیاست کنند. حتی کودکان شیرخواره را کشتند و همسران آنها را بین هندوها تقسیم کردند. [۴۴]
ضیاءالدین برنی، تاریخ فیروزشاهی، ج۱، ص۲۵۲ـ۲۵۳، چاپ سیداحمدخان، کلکته ۱۸۶۲.
[۴۵]
یحییبن احمد سرهندی، تاریخ مبارکشاهی، ج۱، ص۷۵، چاپ محمد هدایت حسین، کلکته ۱۹۳۱.
[۴۶]
احمدبن محمد مقیم هروی، طبقات اکبری، ج۱، ص۱۴۱ـ۱۴۲، چاپ بی دی و محمد هدایت حسین، کلکته ۱۹۲۷ـ) ۱۹۳۵ (.
در ۶۹۷، بار دیگر مغولان به سرکردگی چلدی/ صلدی، سیوستان را تصرف کردند. سلطان علاءالدین، ملک ظفرخان را به جنگ آنها فرستاد و او چلدی را اسیر و به دهلی روانه کرد. [۴۷]
ضیاءالدین برنی، تاریخ فیروزشاهی، ج۱، ص۲۵۳، چاپ سیداحمدخان، کلکته ۱۸۶۲.
[۴۸]
احمدبن محمد مقیم هروی، طبقات اکبری، ج۱، ص۱۴۲، چاپ بی دی و محمد هدایت حسین، کلکته ۱۹۲۷ـ) ۱۹۳۵ (.
در آخر همین سال، مغولان بار دیگر به سرکردگی قتلغ خواجه از ماوراءالنهر به دهلی حمله و آنجا را محاصره کردند، اما حمله آنان نیز دفع شد. در این جنگ، ظفرخان کشته شد و سلطان علاءالدین که از قدرت او در بیم بود، خشنود گردید و جشنها آراست. [۴۹]
ضیاءالدین برنی، تاریخ فیروزشاهی، ج۱، ص۲۵۴ـ۲۵۵، چاپ سیداحمدخان، کلکته ۱۸۶۲.
[۵۰]
ضیاءالدین برنی، تاریخ فیروزشاهی، ج۱، ص۲۵۹ـ۲۶۱، چاپ سیداحمدخان، کلکته ۱۸۶۲.
[۵۱]
احمدبن محمد مقیم هروی، طبقات اکبری، ج۱، ص۱۴۲ـ۱۴۴، چاپ بی دی و محمد هدایت حسین، کلکته ۱۹۲۷ـ) ۱۹۳۵ (.
۵.۲ - نام گذاری لقب سکندر ثانیسلطان علاءالدین پس از کسب ثروت و قدرت مغرور شد و بر آن شد که مانند اسکندر مقدونی دست به جهانگشایی بزند. ازاینرو خود را سکندر ثانی خواند و در خطبه و سکه او را چنین نامیدند. یکی از امرا به سلطان علاءالدین پیشنهاد کرد، برای تحکیم دین اسلام به غزای با کفار بپردازد و مناطق جنوبی هندوستان ، مانند رنتهنبور، جالور، چندیری و مناطق شرقی و مناطق شمالی یعنی لَمغان و کابل را تصرف کند. همچنین در برابر حملات مغولان، دیبالپور و ملتان را مستحکم نماید. [۵۲]
ضیاءالدین برنی، تاریخ فیروزشاهی، ج۱، ص۲۶۲ـ۲۷۲، چاپ سیداحمدخان، کلکته ۱۸۶۲.
[۵۳]
احمدبن محمد مقیم هروی، طبقات اکبری، ج۱، ص۱۴۴ـ۱۴۷، چاپ بی دی و محمد هدایت حسین، کلکته ۱۹۲۷ـ) ۱۹۳۵ (.
[۵۴]
SM Ikram, History of Muslim civilisation in India and Pakistan (۹۳،۱۲۷۳/۷۱۱،۱۸۵۶) : a political and cultural history, Karachi ۱۹۹۵، ج۱، ص۹۱ـ۹۲.
۵.۳ - کشور گشاییهای شاهدر ۶۹۹ سلطان علاءالدین، الغخان و نصرتخان را مأمور فتح رنتهنبور کرد و خود نیز بدانسو رفت. در این هنگام، برخی از نزدیکان سلطان شورش کردند، که این شورشها سرکوب شد و سرانجام، پس از سه سال قلعه رنتهنبور فتح شد و غنایم بسیار نصیب سلطانعلاءالدین خلجی گردید. [۵۵]
ضیاءالدین برنی، تاریخ فیروزشاهی، ج۱، ص۲۷۷ـ۲۷۸، چاپ سیداحمدخان، کلکته ۱۸۶۲.
[۵۶]
احمدبن محمد مقیم هروی، طبقات اکبری، ج۱، ص۱۴۷ـ۱۵۱، چاپ بی دی و محمد هدایت حسین، کلکته ۱۹۲۷ـ) ۱۹۳۵ (.
با افزایش دارایی و قدرت و سپاهسلطان علاءالدین، مغولان در حملات خود به دهلی ناموفق بودند و پس از مدتی، دیگر به هند لشکرکشی نکردند و تا پایان سلطنت خلجیان، هندوستان از حملات ایشان در امان بود. [۵۷]
ضیاءالدین برنی، تاریخ فیروزشاهی، ج۱، ص۳۱۹ـ۳۲۳، چاپ سیداحمدخان، کلکته ۱۸۶۲.
[۵۸]
SM Ikram, History of Muslim civilisation in India and Pakistan (۹۳،۱۲۷۳/۷۱۱،۱۸۵۶) : a political and cultural history, Karachi ۱۹۹۵، ج۱، ص۹۳ـ۹۴.
علاءالدین هنگامی که از ثروت رامدیو، راجای دکن، باخبر شد، در ۷۰۴ با لشکری به دیوگری رفت. برهمنان و ثروتمندان آن شهر را دستگیر و اموال مردم را غارت کرد و ثروت و اموال بسیار از خزاین موروثی رامدیو به دست آورد. سرانجام، رامدیو به پرداخت خراج سالیانه راضی شد، اما چون سه سال از پرداخت خراج سرباز زد، علاءالدین ملک کافور را با لشکری به آنسو روانه کرد. رامدیو تسلیم شد و با ملککافور به دهلی رفت. سلطان علاءالدین به او چتر سفید و لقب رایرایان و حکومت دیوگری را بخشید. [۵۹]
احمدبن محمد مقیم هروی، طبقات اکبری، ج۱، ص۱۴۱ـ ۱۴۲، چاپ بی دی و محمد هدایت حسین، کلکته ۱۹۲۷ـ) ۱۹۳۵ (.
[۶۰]
احمدبن محمد مقیم هروی، طبقات اکبری، ج۱، ص۱۶۳ـ۱۶۴، چاپ بی دی و محمد هدایت حسین، کلکته ۱۹۲۷ـ) ۱۹۳۵ (.
[۶۱]
محمدقاسمبن غلامعلی فرشته، تاریخ فرشته، ج۱، ص۳۹۴ـ۳۹۹، چاپ محمدرضا نصیری، تهران ۱۳۸۷ش ـ.
[۶۲]
صمصامالدوله شاهنوازخان، مآثرالامرا، ج۳، ص۹۱۱ـ۹۱۳، کلکته ۱۸۸۸ـ۱۸۹۱.
[۶۳]
SM Ikram, History of Muslim civilisation in India and Pakistan (۹۳،۱۲۷۳/۷۱۱،۱۸۵۶) : a political and cultural history, Karachi ۱۹۹۵، ج۱، ص۸۹ـ۹۰.
در ۷۰۶، علاءالدین با راجاهای هندو درگیر شد و قلعه سیوانه در جنوب دهلی و قلعه جالور را فتح و غارت کرد و خاندان راجای قلعه جالور را به قتل رساند. در ۷۰۹، به وَرَنگَل و تلنگ در ساحل شرقی شبهقاره هند لشکر کشید. ضابط ورنگل تسلیم و متعهد شد هر سال پیشکش بفرستد. از این پس، تمام مناطق آباد سرحد کابل و سند تا اقصای بلاد بنگاله و گجرات و دکن در تصرف سلطان علاءالدین بود و در تمام آنها خطبه به نام وی خوانده میشد. او که هدفش استیلا بر دورافتادهترین نقاط دکن و سواحل دریای عمان بود، در ۷۱۰ دهور سمند/ سمندر و معبر را نیز متصرف شد و سپاهیانش غنایم بسیاری به دست آوردند. در منطقه فتحشده، مسجدی بنا کردند که به مسجد علایی مشهور است. [۶۴]
ضیاءالدین برنی، تاریخ فیروزشاهی، ج۱، ص۳۲۶ـ۳۳۳، چاپ سیداحمدخان، کلکته ۱۸۶۲.
[۶۵]
احمدبن محمد مقیم هروی، طبقات اکبری، ج۱، ص۱۶۴ـ۱۶۷، چاپ بی دی و محمد هدایت حسین، کلکته ۱۹۲۷ـ) ۱۹۳۵ (.
[۶۶]
محمدقاسمبن غلامعلی فرشته، تاریخ فرشته، ج۱، ص۴۰۳ـ۴۰۵، چاپ محمدرضا نصیری، تهران ۱۳۸۷ش ـ.
در اواخر سلطنت علاءالدین، عدهای از نو مسلمانان مغول چون مواجب نداشتند، قصد جان سلطان کردند. سلطان نیز دستور داد تمام نومسلمانان دهلی و سایر ولایات را بکشند. [۶۷]
ضیاءالدین برنی، تاریخ فیروزشاهی، ج۱، ص۳۳۴ـ۳۳۵، چاپ سیداحمدخان، کلکته ۱۸۶۲.
[۶۸]
احمدبن محمد مقیم هروی، طبقات اکبری، ج۱، ص۱۶۸، چاپ بی دی و محمد هدایت حسین، کلکته ۱۹۲۷ـ) ۱۹۳۵ (.
[۶۹]
محمدقاسمبن غلامعلی فرشته، تاریخ فرشته، ج۱، ص۴۰۶ـ۴۰۷، چاپ محمدرضا نصیری، تهران ۱۳۸۷ش ـ.
۵.۴ - وفات علاءالدینسلطان علاءالدین که دچار استسقا شده بود، الغخان را از گجرات و ملککافور را از دکن فراخواند. ملککافور که هوای سلطنت در سر داشت، با حیله سلطان را واداشت تا خضرخان، پسر و ولیعهد خود، را در قلعه گوالیار زندانی کند و الغ خان و نظامالدین (برادر الغخان و حاکم جالور) را بکشد. در این هنگام، در گجرات و جیپور و دکن شورش شد و شاه که از شنیدن این اخبار پریشان شده بود، در ۶ شوال ۷۱۶ درگذشت. گفته شده است که ملک کافور او را زهر داد. [۷۰]
ضیاءالدین برنی، تاریخ فیروزشاهی، ج۱، ص۳۶۷ـ۳۷۲، چاپ سیداحمدخان، کلکته ۱۸۶۲.
[۷۱]
احمدبن محمد مقیم هروی، طبقات اکبری، ج۱، ص۱۷۲ـ۱۷۳، چاپ بی دی و محمد هدایت حسین، کلکته ۱۹۲۷ـ) ۱۹۳۵ (.
[۷۲]
محمدقاسمبن غلامعلی فرشته، تاریخ فرشته، ج۱، ص۴۱۵ـ۴۱۷، چاپ محمدرضا نصیری، تهران ۱۳۸۷ش ـ.
پس از مرگ علاءالدین، بیش از چهار سال هرج و مرج بود. [۷۳]
J Talboys Wheeler, India under the Muslim rule: political, historical and socialintegration, Delhi ۱۹۷۵، ج۱، ص۶۵.
۵.۵ - قتل فرزندان علاءالدینشهابالدین عمر. ملککافور، پسر هفت ساله علاءالدین، شهابالدین عمر، را به سلطنت رساند و خود نایب او شد. او دستور داد چشمان خضرخان و برادرش شادیخان را میل کشیدند. سرانجام جمعی از امرا ملککافور و همراهانش را به قتل رسانیدند و به حکومت ۳۵ روزه او پایان دادند و مبارکخان، فرزند دیگر سلطان علاءالدین را که در حبس بود، نایب سلطان شهابالدین کردند، اما دو ماه بعد مبارکخان، شهابالدین را کور کرد و به قلعه گوالیار فرستاد و خود در ۸ محرّم ۷۱۷ بر تخت سلطنت جلوس کرد و قطبالدین لقب یافت. مدت سلطنت شهابالدین سه ماه و چند روز بود. [۷۴]
ضیاءالدین برنی، تاریخ فیروزشاهی، ج۱، ص۳۷۳ـ۳۷۹، چاپ سیداحمدخان، کلکته ۱۸۶۲.
[۷۵]
احمدبن محمد مقیم هروی، طبقات اکبری، ج۱، ص۱۷۳ـ۱۷۵، چاپ بی دی و محمد هدایت حسین، کلکته ۱۹۲۷ـ) ۱۹۳۵ (.
[۷۶]
محمدقاسمبن غلامعلی فرشته، تاریخ فرشته، ج۱، ص۴۱۸ـ۴۲۰، چاپ محمدرضا نصیری، تهران ۱۳۸۷ش ـ.
[۷۷]
غلامحسینبن هدایتاللّه طباطبائی، سیرالمتأخرین، ج۱، ص۱۱۹ـ۱۲۰، چاپ سنگی لکهنو ۱۳۱۴.
۶ - به قدرت رسیدن مبارک شاهقطبالدین مبارکشاه. او ابتدا نزدیکان ملککافور را به قتل رساند یا تبعید کرد. به امرای قدیمی منصب و اقطاع بخشید و به درباریان لقب داد. یکی از پهلوانان گجرات به نام حسن را ملقب به خسروخان کرد و تمام دارایی ملککافور و شادیخان را به او بخشید و او را وزیر کرد، بیآنکه شایسته این منصب باشد. او زندانیان را آزاد کرد. برای علما مقرری نهاد و خالصهها و زمینهای مصادرهای مردم را به صاحبانشان مسترد کرد و مالیاتهای سنگین و تمام قوانین دوران علاءالدین را لغو کرد. [۷۸]
ضیاءالدین برنی، تاریخ فیروزشاهی، ج۱، ص۳۸۱ـ۳۸۸، چاپ سیداحمدخان، کلکته ۱۸۶۲.
[۷۹]
محمدقاسمبن غلامعلی فرشته، تاریخ فرشته، ج۱، ص۴۲۰ـ۴۲۲، چاپ محمدرضا نصیری، تهران ۱۳۸۷ش ـ.
۶.۱ - روش حکومت مبارک شاهدر این هنگام، راجاهای هندو در گجرات شورش کردند. قطبالدین برای دفع این فتنه عینالملک ملتانی، از سرداران علایی، را روانه کرد و او بار دیگر گجرات را تصرف نمود. عینالملک از راجاها و زمینداران آن دیار زر بسیار گرفت که به خزانه منتقل شد. مبارک شاه در ۷۱۹ دیوگری را که از تصرف خلجیان درآمده بود، فتح کرد و در آنجا مسجدی بنا کرد و سپس دکن را به یکی از سرداران خود سپرد. [۸۰]
ضیاءالدین برنی، تاریخ فیروزشاهی، ج۱، ص۳۸۹ـ۳۹۳، چاپ سیداحمدخان، کلکته ۱۸۶۲.
[۸۱]
احمدبن محمد مقیم هروی، طبقات اکبری، ج۱، ص۱۷۶ـ۱۷۸، چاپ بی دی و محمد هدایت حسین، کلکته ۱۹۲۷ـ) ۱۹۳۵ (.
[۸۲]
محمدقاسمبن غلامعلی فرشته، تاریخ فرشته، ج۱، ص۴۲۲ـ۴۲۸، چاپ محمدرضا نصیری، تهران ۱۳۸۷ش ـ.
در این سال اسدالدین، عموزاده علاءالدین، برای کشتن مبارک شاه توطئه چید اما موفق نشد و به قتل رسید. مبارک شاه دستور داد تا خضرخان و شادیخان و ملک شهابالدین (پسران علاءالدین) را به قتل رسانند. از آن پس، احکام سختی صادر کرد، بسیاری از امرای نزدیکش را بیدلیل کشت، در دربار خود به فسق پرداخت و به اعمال شنیع فرمان داد.۶.۲ - قتل مبارک شاهمبارک شاه از شدت علاقه به خسروخان، دروغهای او را درباره امرا حقیقت میشمرد و آنان را خلع میکرد. خسروخان که قدرتش افزون شده بود، در پی دستیابی به سلطنت برآمد. او هندوهای فقیر گجراتی و جمعی از بیکارههای دهلی را گرد خود جمع کرد و در توطئهای شاه را به قتل رساند. یاران او جمعی از اهل حرم علاءالدین و مبارکشاه را به قتل رساندند. ۷ - پایان حکومت خلجیانپس از آن، خسروخان به نام سلطان ناصرالدین مدت کوتاهی بر تخت شاهی نشست، اما با کشته شدن وی به دست غازی ملک غیاثالدین تغلقشاه، سلطنت خلجیان دهلی برافتاد. [۸۳]
ضیاءالدین برنی، تاریخ فیروزشاهی، ج۱، ص۳۹۴ـ۴۰۹، چاپ سیداحمدخان، کلکته ۱۸۶۲.
[۸۴]
احمدبن محمد مقیم هروی، طبقات اکبری، ج۱، ص۱۷۸ـ۱۸۶، چاپ بی دی و محمد هدایت حسین، کلکته ۱۹۲۷ـ) ۱۹۳۵ (.
[۸۵]
محمدقاسمبن غلامعلی فرشته، تاریخ فرشته، ج۱، ص۴۲۳ـ۴۳۷، چاپ محمدرضا نصیری، تهران ۱۳۸۷ش ـ.
[۸۶]
غلامحسینبن هدایتاللّه طباطبائی، سیرالمتأخرین، ج۱، ص۱۲۰ـ۱۲۲، چاپ سنگی لکهنو ۱۳۱۴.
۸ - فهرست منابع(۱) ضیاءالدین برنی، تاریخ فیروزشاهی، چاپ سیداحمدخان، کلکته ۱۸۶۲. (۲) یحییبن احمد سرهندی، تاریخ مبارکشاهی، چاپ محمد هدایت حسین، کلکته ۱۹۳۱. (۳) صمصامالدوله شاهنوازخان، مآثرالامرا، کلکته ۱۸۸۸ـ۱۸۹۱. (۴) غلامحسینبن هدایتاللّه طباطبائی، سیرالمتأخرین، چاپ سنگی لکهنو ۱۳۱۴. (۵) محمدقاسمبن غلامعلی فرشته، تاریخ فرشته، چاپ محمدرضا نصیری، تهران ۱۳۸۷ش ـ. (۶) احمدبن محمد مقیم هروی، طبقات اکبری، چاپ بی دی و محمد هدایت حسین، کلکته ۱۹۲۷ـ) ۱۹۳۵ (. (۷) SM Ikram, History of Muslim civilisation in India and Pakistan (۹۳-۱۲۷۳/۷۱۱-۱۸۵۶) : a political and cultural history, Karachi ۱۹۹۵. (۸) S Roy, "The Khalji dynasty", in The Delhi sultanate, ed RC Majumdar, Bombay: Bharatiya Vidya Bhavan, ۱۹۶۷. (۹) J Talboys Wheeler, India under the Muslim rule: political, historical and socialintegration, Delhi ۱۹۷۵؛ ۹ - پانویس
۱۰ - منبعدانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «»، شماره۷۱۸۱. ردههای این صفحه : مقالات دانشنامه جهان اسلام
|